انسان بهعنوان یک موجود اجتماعی، نیاز به وابستگی احساسی به جامعه و جهان پیرامون خود دارد تا بتواند بهعنوان عضوی از جامعه تعریف شود. وابستگی احساسی شاید بهظاهر واژهای منفی و ضعیف جلوه کند، اما در نهایت در قالب عشق و همبستگی در جامعه بروز و ظهور میکند؛ که این خود تا حد قابل ملاحظهای، مورد تایید و تحسین همه میباشد.
وابستگی احساسی از جایی مشکلساز میشود که تبدیل به ترس شود. ترس از طرد شدن، ترس از جدایی، تنهایی و … که فرد را تا حد بسیار زیادی آسیبپذیر و شکننده میکند و باعث بروز ضعف و بدنبال آن مشکلات زیادی از طرف فرد وابسته میشود.
شاید بتوان گفت که دلیل اصلی اینگونه وابستگی احساسی منفی در جامعه، بوجود آمدن استانداردهای جدیدی برای ازدواج، زندگی مشترک یا روابط عاطفی میباشد. استانداردهایی که بر اساس واقعیت بنا نمیشوند، همان موضوع کلیشه ای پرنسس قصهها، دختر شاه پریون یا شاهزادهای سوار بر اسب سفید. زمانی که فرد شریک زندگی خود را به این شکل تصور میکند؛ و اینگونه میپندارد که همسر او بیهمتا است، رفته رفته به او بطور منفی وابسته میشود.
این وابستگی در ابتدای امر بسیار خوشایند و رمانتیک است؛ اما بعد از مدت کوتاهی بنا بر دلایل مختلف، این اتفاقات خوشایند متوقف میشود. از جمله این دلایل میتوان به دغدغهها و بار مسئولیت زندگی مشترک اشاره کرد که سبب میشود فرد مانند روزهای اول زندگی مشترک، توانایی ابراز علاقه به شریک زندگی خود را نداشته باشد.
حقیقت تلخی که اینجا مطرح است، وابستگی یکی از طرفین این رابطه بر دیگریست. زمانیکه معشوق احساس کند که مانند روزهای اول، مورد توجه قرار نمیگیرد، رابطه دچار سردی و اختلاف میشود و اینجاست که فرد مقابل که دچار وابستگی احساسی میباشد، درگیر مسائل و مشکلات عدیده فکری و احساسی میشود. احساساتی از قبیل ترس از تنهایی و سایر احساسات منفیای که نهایتا فرد را شدیدا در مقابل شریک احساسی خود آسیب پذیر میکند.
دراین مقاله به معرفی و بررسی دلایل، علائم و راهکارهایی برای مقابله با مشکل وابستگی احساسی برآمدهایم:

ماهیت و دلایل وابستگی احساسی
بااینکه وابستگی احساسی، یک اختلال احساسی یا روانی محسوب نمیشود اما مسبب بسیاری از اختلالات و نابسامانیهای فکری و احساسی از جمله در روابط؛ روابط احساسی، دوستانه، کاری و عشقی میباشد. بسیاری از افرادی که وارد یک رابطه احساسی میشوند، آگاهی به این مطلب ندارند که ورود به یک رابطه عاطفی، بطوریکه در فرد وابستگی احساسی ایجاد شود، کاری بسیار مضر است؛ چراکه مشکلاتی از قبیل افسردگی را بدنبال دارد.
اگر بخواهیم خواستگاه وابستگی احساسی را بررسی کنیم و دلایل آن را واکاوی کنیم، میل به امنیت و آرامش خاطر از جهت احساسی را دلیل بر این رویهی عملی مییابیم. کارشناسان دلیل اصلی این وابستگی را تمایل احساسی دست نیافته و ناکامیهای احساسی عنوان میکنند. این مشکل سبب میشود که فرد در روابط خود، بدنبال حفظ رابطه و راضی نگه داشتن شریک احساسی خود، به هر قیمتی میباشد.
فرد وابسته، شخصیت و عزتنفس خود را در اختیار دیگر افراد میگزارد و این احساس را دارد که با اینکار میتواند ضعف روحیه خود را جبران کند. درحالیکه این، ضعیف ترین شکل حفاظت از شخصیت میباشد و هر زمان که فرد مقابل او را طرد کند، که این اتفاق هم بههیچ عنوان دور از عقل نیست، فرد وابسته دچار اختلالات مختلفی ازجمله افسردگی میشود.
ویژگیهای افراد دارای وابستگی احساسی
با توجه به نتایج تحقیقات گوناگون، محققین اثبات کردهاند که وابستگی احساسی دارای مضرات روحی و جسمی فراوانی میباشد. افراد وابسته، عشق را سرمنشا تمام خوبیها میدانند و ضعف و وابستگی وجودی خود را پشت عنوان عشق، پنهان میکنند. افراد وابسته بخاطر عزتنفس پایین و ترس از طرد شدن یا تنهایی، توانایی پایان دادن به رابطهای که مشخصا تمام شده و امیدی به ادامه آن نیست راهم ندارند.

طبق یافتهها، باورهای غیر منطقی در بین افراد وابسته بسیار زیاد است و یکی از دلایل رنج بردن آنها از زندگی، همین مورد است. چراکه بر اساس باورهای غیر منطقی آنها برای خود حقایقی را تعریف میکنند که وجود خارجی ندارند. براساس این توهمات، تصمیم میگیرند و براساس این تصمیمات، عمل میکنند و اینگونه میشود که نتایج کارهایشان عکس چیزی میشود که در ذهن خود میپرورانند.
از بین تمام این انحرافات و نامعقولیهای تفکری، دو مورد از آنها بسیار قویتر از دیگرانند؛ بایدها و خطای کنترل
بایدها، نوعی انحراف شناختی (تفکر نادرست یا باور غیرمنطقی)
افراد وابسته در رابطهها دارای مشخصات عجیبی هستند و فکر میکنند که در روابط، کنترل کننده افراد و روابط هستند و سعی دارند این وضعیت رل به هر نحوی حفظ کنند. ولی همین ویژگی برای همه بسیار بد و غیرانسانی است. و حتی خودشان هم بعد از مدتی، دچار و درگیر اتفاقات و افکار غیر منطقی میشوند که در نهایت همین روحیه به ضرر خودشان میشود. مثل فردی که یک اخلاق بد دارد و هیچ سعیای هم نمیکند که از این حالت رهایی یابد؛ در نتیجه افراد کمکم از اطراف او دور میشوند و تنها میماند.
خطای کنترل
افراد وابسته دارای افکار عجیبی هستند؛ از قبیل: “اگه بقیه یکم خودشونو اصلاح کنن خیلی خوب میشه” “این ملت کی میخوان اصلاح بشن” “من بخاطر بیعقلی بقیه دارم اذیت میشم” و یا اینکه “من قربانی شرایط و جامعه هستم”.
اینگونه افکار غیرمنطقی و نامعقول، باعث میشوند که فرد دائما دنبال مقصر برای اتفاقات موجود در اطراف خود باشد و با این طرز تفکر، در یک تنش همیشگی با افراد موجود در اطراف خود است که هم برای خود و هم برای اطرافیان موجب اذیت و ناراحتی میشود.

تشخیص وابستگی احساسی
برای بدست آوردن یک تشخیص خوب و معتبر، باید افکار و رفتارهای فرد بطور ریشهای مورد ارزیابی قرار بگیرد تا علت اصلی اختلال بطور قطعی مشخص شود. در اکثر موارد، اینگونه اختلالات از کودکی و مشکلات خردسالی فرد نشات میگیرد و بخشی هم مربوط به روابط سرخورده وی میشود. با توجه به دادههایی که از این بررسیها بدست میآید، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
- روش خود را برای تفسیر موقعیت های بین فردی تغییر دهید.
- ترس از طرد یا پذیرفته نشدن را در خود مدیریت کنید.
- روابط جدیدی را شروع کنید و در این روابط جدید خود را در موقعیت قویتر و بهبود یافتهتری قرار دهید.
خوشبختانه با استفاده از روشهای روانشناختی، هر فرد مایل به تغییر و بهتر شدن، میتواند این ضعف و شکنندگی خود را درمان کند و شادی و نشاط زندگی خود را بازیابد. درمانها در جهتی هستند که مهارت و نیروهای بنیادی فرد در رابطهها از جمله عزت نفس، اعتماد به نفس و یا رضایت خاطر فرد از خودش را تقویت کنند.
تقویت عزت نفس یکی از کلیدیترین مواردی است که، فرد برای اقدامات روزمره و یا حتی روابط عاطفی نیاز دارد و بدون وجود این پارامتر، بسیاری از نابسامانی ها در روابط فردی رخ میدهد.
برای درمان این اختلال و مرتفع نمودن مشکلات مربوط به آن مراجعه و یا مشاوره با روانشناسان متخصص، بهترین راهکار و پیشنهاد میباشد.