معمولا اغلب انسانها با این سوال درگیرند که خودشناسی چیست و چگونه باید به آن رسید. رسیدن به خودشناسی گاهی نسبتا دشوار است، اما با رسیدن به آن زندگی شما تغییر خواهد کرد.
کتیبهای مربوط به یونان باستان در دلفی وجود دارد که روی آن چنین نوشته شده است:
خودت را بشناس!
بااینکه تفسیرهای مختلفی در رابطه با خودشناسی وجود دارد و در جواب سوال خودشناسی چیست ممکن است پاسخهای بسیاری بشنویم، در این مقاله سعی میکنیم به برخی مشکلات و امکانات خودشناسی اشاره کنیم.
فیلسوفان، متکلمان و روانشناسان معاصر، ارزش خودشناسی را به اندازهی چالشهای شناخت صحیح خود در نظر گرفتهاند. در واقع پاسخ به سوال خودشناسی چیست ، پاسخ سادهای نیست. سقراط عقیده داشت که همانقدر که خودشناسی ارزشمند است بقیهی کارها خندهدار هستند، مگر در صورتی که فرد به خودشناسی برسد. جان کالوین نیز بر این عقیده بود که بدون شناخت از خود، هیچ شناختی از خدا وجود ندارد. روانشناسان معاصر نیز توجه بسیاری به این موضوع داشتهاند. برای مثال تیموتی ویلسون در دانشگاه ویرجینیا، در یک نشریه اینگونه استدلال میکند که ” دستیابی به خودشناسی دشوار است و همیشه درست نیست.”

حال واقعا خودشناسی چیست و چرا به این اندازه اهمیت دارد؟ دلایل عملی بسیاری نشان دادهاند که دستیابی به خودشناسی برای داشتن سبک زندگی درست بسیار ضروری است.
ابتدا به نظر میرسد که خودشناسی برای دستیابی به خوشحالی ضروری نیست، در حالیکه پایه و اساس آن است. برای مثال، منطقی است که بتوان برخی اطلاعات را در مورد شخصیت افراد از روی انتخابهای او و نحوهی زندگی او بدست آورد اما این اطلاعات برای داشتن خودشناسی کافی نیستند. برای مثال این که فرد چه حرفهای دارد، با چه کسانی دوست است، با چه کسی ازدواج کرده است، بچه دارد یا نه؟ و غیره میتواند تا حدودی یک نمای کلی به ما بدهد. در صورتی که این باطن ماجراست که شناخت آن برای ما ضرورت دارد. دستیابی به خودشناسی میتواند هنگام تصمیمگیریهای مهم براساس باورهایمان به ما کمک بسیاری کند.
علاوه براین، خودشناسی میتواند زندگی روانی ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال، دانستن اینکه چه نیروی محرکی میتواند ما را به اهداف کوچک و بزرگمان برساند، به ما کمک خواهد کرد تا به آن هدف برسیم. حتی پاداشهای کوچکی که ما برای خودمان تعیین میکنیم، به ما کمک میکند تا ارادهی لازم برای انجام کار را پیدا کنیم، در غیر اینصورت ممکن است به دلیل احساس ضعفهای درونی از این کار غفلت کنیم.
خودشناسی برای تکامل انسانی بسیار ضروری است، اما گاهی اوقات بدست آوردن آن دشوار است. با این حال گامهایی وجود دارد که میتوانیم از طریق فلسفه، الهیات و روانشناسی آنها را طی کنیم.
حال میخواهیم بر روی برخی شکلهای خودشناسی تمرکز کنیم که ممکن است بدست آوردنشان دشوار باشد و به برخی نکات عملی برای دستیابی به اطلاعاتی دربارهی خودمان خواهیم پرداخت.
تیموتی ویلسون استاد روانشناسی به این نکته اشاره میکند که یکی از بخشهایی که امکان اشتباه در آن بالاست، آیندهی ماست!
برای مثال، افراد میانسال پیشبینی میکنند که وقتی به سن پیری برسند، برای زندگی محل جدید را به محلی که با آن از قبل آشنایی دارند ترجیح میدهند. در حالیکه وقتی این افراد به سن بازنشستگی میرسند در محلهای آشنا بسیار خوشحالترند تا محلهایی که برایشان تازگی دارند. برای این افراد در سن بازنشستگی بودن در محلی آشنا از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. این نشان میدهد که چگونه ممکن است ترجیحات ما در طی زمان تغییر کند. مردم همچنین تمایل دارند که آینده را ویرانگرتر از آن چیزی که واقعا در آن زمان رخ خواهد داد، تخمین بزنند.
در حقیقت این مشکلات قابل پیشبینی است. دانستن این که ابعاد شخصیت ما و ترجیحات ما در طول زمان چطور تغییر خواهد کرد، بسیار دشوار است. همچنین پیش بینی این که چطور ما با از دست دادنهای علایق خود در طول زندگی مقابله خواهیم کرد، بسیار چالش برانگیز است.
بخش دیگری که دستیابی به خودشناسی را دشوار میکند، با شخصیت ما مرتبط است. به این معنی که بیشتر ما اغلب خوبیهای شخصیت خود را یا دست بالا و یا دست کم میگیریم. اگر مراقب اخلاق و شخصیت خودمان باشیم، سرمایهی زیادی جمع کردهایم.پذیرفتن ضعفهای شخصیتی نیز معمولا دشوار است و ما همواره در تلاشیم که به گونهای این ضعفها را توجیه کنیم.
حال در اینجا، این بحث را با نکات و راهنماییهایی از تیموتی ویلسون دربارهی اینکه چگونه خود را بهتر بشناسیم، بحث را به پایان میرسانیم.
- اول از همه ویلسون توصیه میکند که سعی کنیم ناظران عینی رفتار خودمان باشیم. به عنوان مثال، ممکن است ما باور داشته باشیم که فرد سخاوتمندی هستیم، اما اگر خیریهای که تا آخر سال میدهیم مبلغ کمی باشد، باید به بررسی این باور در خود بپردازیم.
- دوم اینکه سعی کنیم خود را از دید دیگران ببینیم. آنها ممکن است در برخی موارد دید درستتری نسبت به ما داشته باشند. بخصوص هنگامی که سعی داریم رفتارهای خود را توجیح کنیم.
- سوم اینکه ما میتوانیم از یافتههای علم روانشناسی در تلاش برای خودشناسی استفاده کنیم. شاید تعصبهایی در وجود ما باشد که از آنها آگاه نیستیم. بنابراین تحقیقات درست و هدفمند در زمینهی علم روانشناسی و علوم شناختی میتواند بسیار مفید باشد. برای مثال یکی از حوزههایی که مطالعه دربارهی آن به شناخت موجودیت انسان کمک خواهد کرد حوزهی روانشناسی اگزیستانسیال است، که مطالعه در این رابطه به شدت توصیه میشود.
در این مقاله تا حدودی به پاسخ سوال خودشناسی چیست رسیدیم. در مطالب بعدی به این مبحث با جزئیات بیشتری خواهیم پرداخت.